کاملا مشخص است چه اتفاقی دارد میافتد.
در زمان اجرا، (run time) یک کلاس پیدا نمیشود.
همه classpath ها را چک کردم. همه چیز به نظر درست میرسد.
اما کار نمیکند.
همه cash ها را پاک کردم. تعداد متنابهی دگمه F5 زدهام. حتی به این هم قناعت نکردم. راست کلیک کردم و refresh را زدم. اما باز هم کار نمیکند.
Eclipse را بستم و باز کردم. همین طور Application Server را. اما نشد که نشد.
هنوز میگوید ClassNofFoundException
و من دیگر ذهنم به هیچ جا قد نمیدهد. JarFile مورد نظر را باید در کدام گوری کپی کنم تا برنامه خوش ساخت بنده بتواند آن را بیابد و برای کاری که Estimate آن حدود ۱ ساعت بوده یک روز مرا نگیرد…
حالم خوش نیست.
تمرکز ندارم.
یک زمانی میخواستم یک وبلاگ درست کنم. چون به وردپرس عادت داشتم دلم میخواست روی wordpress درستش کنم یا نهایتا blogspot. دلم میخواست اسمش را بگذارم
UnhandledException
به خاطر اینکه فکر میکردم من دقیقا یک Exception هستم که خدا یادش رفته برای من try-catch بگذارد. حتی مرا throw هم نکرده.
ناز دستش.
اما دامنه قبلا اختیار شده بود.
منم بیخیال شدم. به همین سادگی…
*باید یک برنامه نویس جاوایی باشی تا دردم رو بفهمی :دی
این از اون نوشته هایی بود که وقتی می خونمشون، قوه تخیل و مشابهت سازی و طبع طنزپردازتون رو تحسین می کنم. به قول اجنبی ها: cooool
عالی بود
یه بار یه پیامک برام اومد که اگه قرار بود برای فیلم زندگی ات اسمی بذاری چی می ذاشتی؟! من فکر کردم می ذارم “تلاشی عبث برای متفاوت بودن!”
احساس می کنم آدما تا یه جایی متفاوت زندگی می کنند یا متفاوت هستند، اما بعدش تاچار به یکرنگی تن در می دهند.. مگر این که واقعا یک استثنا باشند!!!