بحث در مورد نقص پرونده و صلاحیت دادگاه ادامه یافت. سرانجام دادگاه به شور رفت و پس از ساعاتی آمدند و قرار صلاحیت و عدم نقص پرونده را اعلام کردند و گفتند از جلسهی آینده دادگاه وارد در ماهیت پرنده میشود ولی ما در فاصله تا جلسهی بعدی نامهای تنظیم و اشاره کردیم که بهرغم آن همه دلایل و مستندات قانونی که وکلایمان ابراز داشتند معذلک حال که دادگاه بیاعتنا به آن دلایل قرار صلاحیت خود را و عدم نقص پرونده را صادر میکند معلوم میشود که رأی محکومیت ما از قبل صادر شده و دفاعیات ماهوی ما اثری ندارد لذا ما از دفاع در ماهیت دعوا خودداری و اعتصاب دفاع مینماییم.
اعضای این دادگاه عبارت بودند از:
سرتیپ احمد زمانی رئیس، سرهنگ رحیمی و سرهنگ باقری، دو عضو دادگاه.
در این میان اتفاق جالب توجّهی رخ داد. روزی که آقای مهندس بازرگان که متّهم ردیف اول بودند برای قرائت بیانیهی اعتصاب به پای تریبون رفتند، به علت فوت یکی از نزدیکان رئیس دادگاه، جلسهی دادگاه تشکیل نشد ولی یک نسخه از اعلامیه به دست دوستان ما دادهشد و آنها هم آن را تکثیر و در بیرون زندان توزیع کردند. جلسهی بعدی دادگاه دو روز بعد تشکیل شد و مهندس بازرگان در پشت تریبون بیانیهی مزبور را قرائت کرد. بعد از اتمام بیانیه رپیس دادگاه گفت: امروز در خیابان فردی این اعلامیهی شما را به دست من داد و از اینجا معلوم میشود که شما با بیرون از زندان ارتباط دارید و لذا دفاعیاتی را که در بازپرسی از خود کردهاید و گفتهاید که اعلامیههایی که از جمله اسناد و مدارک اتّهام شماست در غیاب شما و بدون اطّلاع شما منتشر شدهاست و به شما مربوط نیست، صحیح نمیباشد. با شنیدن این سخنان مهندس بازرگان خود را باخت، چرا که فکر میکرد افتضاح بدی شده و جدای از عواقب آن آبروریزی شدهبود.
در این میان سرهنگ علمیه (از وکلای مرحوم دکتر سحابی) اجازه خواست و گفت تیمسار ما حرف داریم. سپس گفت: به موجب مواد ۳۴ و ۳۵ قانون دادرسی ارتش اگر یکی از دادرسان، خواه رئیس دادگاه یا سایرین در طول مدت محاکمه قبل از پایان محاکمه و آخرین دفاع متهم و رفتن به اتاق شور، جملهای به نفع یا ضرر متهم ابراز کنند، این دادرس خودبهخود فاقد صلاحیت گردیده و از ادامهی دادرسی معزول است و صرفاً با اعلام وکیل مدافع جریان دادرسی خاتمه پیدا میکند و چون شما -تیمسار زمانی- در اینجا اظهار نظر کردید، شما فاقد صلاحیت هستید و این موضوع در جلسات بعد هم ادامه پیدا کرد و وکلای دیگر هم در این رابطه صحبت کردند. این برخورد وکلای مدافع جدای از اصل قضیه برای من و سایرین بسیار جالب بود. چرا که در میان ارتشی که همیشه به استعماری بودن معروف بود، مشاهده میکردیم که شخصیتهای ملی و باسواد و خوبی هم در آن وجود دارند گرچه نسبت آنها اندک است. همین سرهنگ رحیمی، سرهنگ علمیه، سرهنگ نجاتی، سرهنگ پگاهی، سرتیپ مسعودی، سرتیپ احمد بهارمست و سرهنگ شریفزاده از جمله کسانی بود که در سالهای قبل و بعد از کودتای ۲۸ مرداد جزو طرفداران شاه بودند ولی تا این حد متحول شدهبودند که علناً به شخص شاه حمله میکردند. بعد از انقلاب هم ما چهرههای برجسته و صدیقی را در میان ارتشیان کشف کردیم که از جمله آنها شهید تیمسار فلاحی، تیمسار ظهیرنژاد و سرهنگ فکوری را میتوان نام برد.
به هر صورت پس از ۲۰ جلسه، دادگاه بدوی پایان یافت و همهی ما محکوم شدیم.در جلسهای که قرار بود رأی قرائت شود، همهی حضّار اعم از رئیس دادگاه و دادرسان و متهمین و غیره ایستادهبودند، پس از قرائت حکم دادگاه، هنگامی که رئیس دادگاه و دادستان و دادرسان خواستند دادگاه را ترک کنند آقای طالقانی ناگهان گفتند که تیمسار من یک حرفی داشتم. آقای طالقانی از ابتدای شروع دادگاه تا پایان آن یک کلمه حرف نزدهبودند. هرچه هم رئیس دادگاه از ایشان میپرسید، وکیل ایشان پاسخ میداد. بعد از این که آقای طالقانی اجازهی صحبت خواست، رئیس دادگاه گفت بفرمایید. آقای طالقانی نیز شروع کرد به تلاوت سورهی والفجر. از ابتدای سوره آیات را خواندند تا رسیدند به آیهی «إنّ رَبَّکَ لَبِالْمِرصَادْ» و با دست به عکس شاه و افسران مزبور اشاره کرده و چند دفعه آن را تکرار کردند.
این حرکت آقای طالقانی تأثیر زیادی در میان جمعیت داشت. به هر روی به موجب رأی دادگاه بدوی آقای طالقانی و مهندس بازرگان به ده سال، و بقیه به ۶، ۴ و ۱ سال زندان محکوم شدیم. من هم به ۴ سال زندان محکوم شدم.
با روح قضیه حال کردم. ایول