یکی جای من برود امروز بیمارستان (برای چک آپ)
یکی جای من برود آرایشگاه
یکی جای من برود بانک و محضر برای امضا
یکی جای من برود آموزشگاه برای هماهنگی کلاس
یکی جای من برود دیدن مادربزرگی که فکر میکنم ۵ ۶ ماهی هست ندیدهامش. الباقی فامیل نزدیک پیشکش
یکی جای من برود کرج دیدن برادر کوچکی که به شدت دلتنگش هستم
یکی جای من برود تلفن را بردارد و به همه دوستان قدیمی زنگ بزند تا به بیوفایی متهم نشود
یکی طرح مسئله بنویسد برای پروپوزال دانشگاه (نصفه روزی سرچ نیاز دارد)
یکی دو مقاله روز امتحان را آماده کند (هنوز عنوان ندارد. انتخاب موضوع را هم باید انجام بدهد)
یکی برود دنبال خریدهای فرهاد (از کاردستیهای مادرانه فعلا گذشت میکنم)
یکی برود کمک خواهر برای خرید جهیز
یکی حداقل هفتهای یکبار برود استخر برای زایمان. کلاسهای آمادگی زایمان را هم رفت چه بهتر
یکی هم این چند کتاب کوچک روانشناسی را بخواند برای آمادگی برای مادر شدن. از مطالعات غیرضرور چشمپوشی خواهیم کرد.
نگران نباش. خودم بیکار نیستم. کار تمام وقت و خانهداری را برای خودم نگه داشتهام.
پ.ن: برای همه کارهای بالا که نیازمند انجام در ساعات اداری هستند یکی هم نیاز هست برای مرخصی گرفتن 🙂
الان آدم نمیدونه بخنده یا گریه کنه. فک کنم بهترین راه اینه که کم کم اون قضیه ی کار ریموت رو شروع کنی
نگران نباش. همیشه برای انجام دادن همه ی کارها وقت کافی وجود نداره. اما برای انجام دادن مهمترین کارها، چرا. 🙂
مثلاً نگران کتاب های خونده نشده نباش، تا آقا فرهاد بخواد پا بگیره، همه رو خوندی 🙂 الان عجله ای نیست خوب.
ولی کار و درس و مابقی با هم سخته. ایده ی آقای حسینی خوبه. دورکاری رو بایست شروع کنی که بتونی اینها رو با هم جمع کنین
بدون ذره ای تعارف ، برای اون موارد که امکانش هست 🙂 در خدمتمم. حق دارید و کمک نیاز دارید و واقعا میتونم کمک کنم
البته اون مورد استخر رو شرمنده هستم !! اما مابقی ش رو میتونم یه کارایی بکنم !