لپتاپ بازه. کلی کار مونده. پسرک رفته گردش و فی الواقع پیچانده شده تا من به این کارها برسم. صدای دخترک میاد. میرم بالا سرش. به چشمای نیمه روشنش نگاه میکنم. دلم نمیآد بغلش نکنم.
بغلش میکنم.
لبتاپ بازه و کلی کار مونده…
لپتاپ بازه. کلی کار مونده. پسرک رفته گردش و فی الواقع پیچانده شده تا من به این کارها برسم. صدای دخترک میاد. میرم بالا سرش. به چشمای نیمه روشنش نگاه میکنم. دلم نمیآد بغلش نکنم.
بغلش میکنم.
لبتاپ بازه و کلی کار مونده…